شفافیت؛ حلقه مفقوده مبارزه با فساد و احیای
- شناسه خبر: 2306
- تاریخ و زمان ارسال: 17 آذر 1404 ساعت 20:10
در جامعهای که سرمایه اصلی آن اعتماد عمومی است، شفافیت و مبارزه مؤثر با فساد نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. هر قدر نظام حکمرانی بتواند سازوکارهای روشنی برای نظارت، پاسخگویی و گردش آزاد اطلاعات ایجاد کند، همانقدر امکان شکلگیری رابطهای سالم میان مردم و نهادهای رسمی تقویت میشود. هنگامی که مردم احساس کنند تصمیمها، قراردادها، تخصیص منابع و اجرای قوانین در فضایی روشن و قابل بررسی انجام میشود، نهتنها انگیزه مشارکت بیشتر میشود، بلکه در مواجهه با بحرانها نیز تابآوری جامعه افزایش مییابد. برعکس، هر جا ابهام، پنهانکاری و تبعیض نفوذ کند، بیاعتمادی اجتماعی نیز همزمان رشد میکند و شکاف میان مردم و ساختارهای حاکمیتی عمیقتر میشود.
پروندههایی که با عنوان فساد مالی یا سوءاستفاده از موقعیت اداری منتشر میشوند، معمولاً در همان نقطهای افکار عمومی را درگیر میکنند که مردم احساس میکنند عدالت در مورد همه اجرا نشده است. در همین چارچوب، خبر اعدام متهم ردیف اول پرونده موسوم به «رضایت خودرو طراوت نوین» که بنا بر گزارش رسانهها حکمی سنگین در یک پرونده مالی بوده است بار دیگر پرسشهای مهمی را درباره سازوکار مبارزه با فساد برانگیخته است. هرچند برخورد قاطع با تخلفات گسترده، برای دفاع از منافع عمومی ضروری است، اما جامعه زمانی این برخورد را عادلانه میبیند که باور داشته باشد روند رسیدگی منصفانه، روشن و بدون استثنا بوده است. نبود شفافیت در مراحل تحقیق، محاکمه یا نحوه اعمال مجازات، خود میتواند به بازتولید همان چرخه بیاعتمادی دامن بزند.
یکی از دغدغههای اصلی مردم در مواجهه با پروندههای فساد، این است که چرا معمولاً نامها و چهرههای کمتر شناختهشده با شدت و سرعت بیشتری مجازات میشوند، اما آن گروهی که در زبان عامه به «دانهدرشتها» معروف شدهاند، یا هرگز در مظان اتهام قرار نمیگیرند یا در صورت بازداشت، نتیجه پروندهها شفاف اعلام نمیشود و گاه شاهد آزادی سریع آنان هستیم. این پرسش، فقط یک پرسش سیاسی نیست؛ پرسشی اخلاقی و حقوقی است که بر اساس اصل برابری همه افراد در برابر قانون مطرح میشود. اگر مردم احساس کنند برخی افراد بهسبب روابط، قدرت یا نفوذ از پاسخگویی گریزان هستند، حتی شدیدترین برخوردها با متهمان دیگر نیز اثر اعتمادساز نخواهد داشت.
نکته مهم دیگری که در تحلیل این وضعیت باید مورد توجه قرار گیرد، نقش رسانهها و نهادهای اطلاعرسانی است. مبارزه با فساد بدون دسترسی مردم به اطلاعات معتبر و قابل بررسی، امکانپذیر نیست. رسانهها باید قادر باشند در محیطی امن، روند رسیدگی پروندهها را پیگیری کنند، پرسشهای موجود را مطرح سازند و درباره ابعاد اقتصادی، حقوقی و اجتماعی یک فساد توضیح دهند. هر زمان رسانهها محدود شوند یا تنها بخشی از اطلاعات ارائه شود، فضای شایعه و گمانهزنی پر میشود و باز هم این اعتماد عمومی است که قربانی میشود. شفافیت واقعی، یعنی امکان دسترسی آزاد به دادهها، انتشار منظم گزارشها و توضیح روشن درباره مراحل رسیدگی.
افزون بر این، ساختارهای نظارتی نیز زمانی کارآمد خواهند بود که استقلال و اختیار کافی داشته باشند. اگر نهادهای بازرسی، قضایی یا اداری تحت تأثیر فشارهای بیرونی یا ملاحظات سیاسی قرار گیرند، مبارزه با فساد نمیتواند به نتیجه پایدار برسد. تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد که ایجاد سازوکارهای خودکنترلی، تقویت قوانین تعارض منافع، سیستمهای گزارشدهی شفاف و حمایت از افشاگران از جمله موثرترین اقداماتی است که اعتماد را بالا میبرد. مردم زمانی باور میکنند فساد کم شده که نشانههای آن را در زندگی روزمره ببینند: رقابت سالم اقتصادی، حذف امتیازهای ویژه، و کاهش محسوس رانتها و انحصارها.
پروندههایی مانند آنچه درباره «رضایت خودرو طراوت نوین» مطرح شده، علاوه بر ابعاد حقوقی، یک وجه اجتماعی نیز دارند: جامعه میخواهد بداند پشتپرده تصمیمها چیست، چه کسانی سود بردهاند، و چه اقداماتی برای جلوگیری از تکرار چنین رخدادهایی انجام خواهد شد. اگر تنها بر مجازات فردی خاص تمرکز شود، بدون آنکه ساختارهایی که زمینهساز فساد بودهاند اصلاح شوند، مردم حق دارند احساس کنند اقدام انجامشده بیشتر نمایشی است تا راهگشا. مبارزه با فساد فقط با «مجرمسازی» حل نمیشود؛ نیازمند اصلاح روندها، حذف نقاط آسیبپذیر و بازنگری قوانین ناکارآمد است.
اعتماد عمومی زمانی احیا میشود که مردم احساس کنند شفافیت یک اصل ثابت است، نه ابزاری برای تسویهحسابهای سیاسی یا اقدامهای مقطعی. برخورد قضایی با تخلفات بخشی از ماجراست، اما بخش دیگر آن، ایجاد محیطی است که در آن فساد اساساً امکان شکلگیری نداشته باشد. این کار از اصلاح ساختارهای مناقصهها و قراردادها گرفته تا دیجیتالیکردن فرآیندهای اداری، کوتاهکردن مسیرهای بروکراسی و فراهمکردن امکان نظارت همگانی، مجموعهای از اراده سیاسی، تدبیر مدیریتی و مشارکت مدنی را میطلبد.
مسئله مهم دیگری که باید برجسته شود، موضوع اعتمادسازی از طریق عدالت رویهای است. عدالت فقط در محتوای حکم نیست، بلکه در روند رسیدگی نیز معنا پیدا میکند. وقتی مردم ببینند پروندهای از ابتدا تا انتها با توضیح کافی، بدون تأخیرهای مبهم و با رعایت حقوق همه طرفها پیش میرود، حتی اگر نتیجه آن سختگیرانه باشد، بیشتر میپذیرند. در مقابل، اگر بخشی از روند در سکوت بگذرد یا تصمیمها ناگهانی اعلام شود، حتی حکم سنگین نیز اعتمادآور نخواهد بود.
در نهایت، جامعهای که خواستار توسعه، ثبات و امید است، نمیتواند نسبت به فساد بیتفاوت باشد. شفافیت و عدالت دو رکن اصلی در این مسیرند. پروندههای جنجالی تنها زمانی میتوانند به تقویت اعتماد عمومی منجر شوند که بهجای تمرکز بر افراد، به تغییر ساختارها بیانجامند و بهجای اقدامات نقطهای، راهبردی بلندمدت برای اصلاح نظام حکمرانی ارائه دهند. مردم چشمانتظارند ببینند آیا برخوردهای امروز مقدمه تحول فرداست یا تنها واکنشی موقت به فشار افکار عمومی. این پاسخ، نه در سخن، بلکه در تداوم شفافیت و اجرای بیاستثناء قانون روشن خواهد شد.
