ضرورت مدیریت منابع و اصلاح ساختارها در شرایط کنونی
- شناسه خبر: 2089
- تاریخ و زمان ارسال: 9 آذر 1404 ساعت 23:19
ایران در این روزگار، میان انبوهی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، در یکی از حساسترین بزنگاههای تاریخ خود ایستاده است؛ بزنگاهی که نه تنها خودمان را با چالشهای بنیادین در وضعیت ساختاری کشور مواجه میکند، بلکه از ما میخواهد نگاهی تازه، واقعبینانه و متعهدانه به آینده بیندازیم. اگر بخواهیم مسیر درست را بیابیم، نباید این چالشها را ـتنهاـ بهصورت مجزا دید؛ بلکه باید آنها را همزمان دریافت و فهم کرد؛ چرا که اقتصاد، سیاست و اجتماع در هم تنیدهاند و هر تصمیم سیاسی یا اقتصادی بر آینده یکدیگر تأثیر میگذارد.
در سالهای اخیر، اقتصاد کشور به شکلی نگرانکننده تحت فشار قرار گرفته است: نرخ تورم بالا، کاهش شدید قدرت خرید، ضعف تولید و رکود مزمن. در این شرایط، مردم هر روز با دشواریهای زندگی دست به گریباناند و بسیاری امید میانمدت خود را از دست دادهاند. اما معضل اقتصاد تنها در ارقام خلاصه نمیشود؛ بلکه در فقدان چشمانداز و بیثباتی سیاستهای اقتصادی نیز متبلور است؛ جایی که تصمیمات انفعالی و واکنشی بر سیاستگذاری غالب شده و اعتماد عمومی به ساختارهای تصمیمگیر خدشهدار شده است. اگر قرار است کشور مسیر اصلاح را در پیش بگیرد، نمیتوان تنها به مداوای زخم فعلی بسنده کرد؛ باید ساختارها را بازنگری کرد، مشارکت بخش خصوصی واقعی را تقویت نمود، شفافیت را به سیاست اقتصادی بازگرداند و فضای کسبوکار را از پیچیدگی و بروکراسی بیهوده رهایی بخشید. تنها از این طریق است که میتوان تورم را مهار کرد، تولید را جان داد و امید به آینده را دوباره در دل مردم زنده ساخت.
اما نباید فراموش کنیم که اقتصاد تنها یک بعد از بحران کشور است. جامعه نیز شرایط دشواری را تجربه میکند: فشار معیشتی، احساس نابرابری، کاهش اعتماد به نهادها، و خستگی روانی؛ همه اینها زنگ خطر برای سرمایه اجتماعی است که زمانی یکی از بزرگترین مزایای ایران بوده است. اگر فشارهای اقتصادی ادامه یابد و مردم حس کنند تغییر ساختاری ممکن نیست، بخش عمدهای از توان جمعی کشور ـ که میتوانست موتور توسعه و پیشرفت باشد ـ فرسوده میشود. اما در عین حال، جامعه نشان داده است که توان ایستادگی و تحمل شرایط سخت را دارد؛ به شرط آن که بداند مسئولان ارادهای واقعی برای اصلاح دارند، صداقت وجود دارد و فردا میتواند متفاوت باشد.
و در این میان، سیاست واقعی ـنه سیاست قدرت یا منافع کوتاهمدتـ بیش از هر زمان دیگری ضروری است. کشوری که میخواهد از بحران عبور کند، نیاز دارد سیاستگذاری مبتنی بر واقعیت، همراه با خرد جمعی، مشارکت مردم و پاسخگویی. سیاستی که شفاف باشد، سیاستی که نقد را اجازه دهد، سیاستی که از تعصبات و رویکردهای بسته دوری کند و به گفتگو باور داشته باشد. سیاستی که بر توسعه پایدار، عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی متمرکز باشد؛ نه بر تداوم وضعیت موجود به هر قیمت.
رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود سه توصیه اساسی مطرح کردند: نخست آنکه با وجود اختلافنظرهای طبیعی میان اقشار و جریانهای سیاسی، در برابر دشمن باید با وحدت و همدلی عمل کرد؛ همانگونه که در حوادث اخیر و دوران جنگ دوازدهروزه این اتحاد عامل اقتدار ملی شد. دوم، ضرورت حمایت از رئیسجمهور و دولت، زیرا ادامهکارهای مهم آغازشده و پیشبرد امور سنگین کشور تنها با همراهی و پشتیبانی مردم ممکن است. سوم، تأکید جدی بر پرهیز از اسراف در آب، نان، انرژی و کالاهای روزمره؛ چرا که این اسراف یکی از زیانبارترین عوامل برای خانوادهها و کشور است و اگر مدیریت مصرف بهبود یابد، وضعیت عمومی کشور بهمراتب بهتر خواهد شد.
اگر این تأکیدات بهعنوان مشی اصلی دولت و نهادهای تصمیمگیر و مردم تبدیل شود، میتوان به کاهش فشار بر طبقات ضعیف و متوسط امید داشت، میتوان به عدالت در توزیع منابع نزدیکتر شد و میتوان از منبعی که امروز بار بحران است، ابزاری برای پیشرفت ساخت. در واقع، مدیریت درست انرژی، آب و برق و کنترل اسراف به معنی صرفهجویی نیست؛ بلکه به معنی عدالت و احترام به حقوق همه مردم است. هر ریالی که حاصل صرفهجویی میشود — در آب، برق، سوخت یا مصرف غذایی — میتواند به سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت، مسکن، اشتغال یا زیرساختهای تولید بازگردد. این است معنای واقعی تغییر ساختاری؛ تغییری که نه شعار است و نه موقت، بلکه منش و باور است.
مسیر سخت است، اما ممکن. تاریخ کشور نشان داده است که ایرانیان در شرایط دشوار نیز توان ایستادگی دارند؛ به شرط آن که صوت سیاست خردمندانه، صداقت اجتماعی و مشارکت مردم با هم درآید. اگر دولت عزم و اراده داشته باشد، اگر بخش خصوصی فرصت واقعی بیابد، اگر مردم بدانند صدای آنها شنیده میشود، اگر منابع و امکانات کشور در راه عدالت و پیشرفت مصرف شوند، آنگاه حتی دشوارترین گردنهها هم قابل عبورند.
وظیفه امروز ما این است: نه فقط نقد شرایط، بلکه ارائه راهکار؛ نه فقط بیان مشکلات، بلکه طرح امید؛ نه فقط دلواپسی، بلکه همدلی و مشارکت. نقد باید سازنده باشد، دلایل روشن باشند، و پیشنهادها عملی و ملموس. ما باید به هم یادآوری کنیم که ایرانِ فردا هنوز قابل ساختن است؛ اگر از امروز با صداقت، مسئولیت و همکاری آغاز کنیم. ایران هنوز فرصت دارد؛ اما آن فرصت را نباید فدای تنبلی یا بیتفاوتی کرد. امروز زمان انتخاب است؛ انتخاب بین باقی ماندن در بحران و گسست، یا قدم در راه اتحاد، احیاء ساختارها و ساختن آیندهای مشترک. ما انتخاب را داریم. آیا آن را با شجاعت و خرد، به نفع تمام مردم به کار خواهیم بست؟
انتهای پیام
