آینده کار در ایران؛ هوش مصنوعی و مشاغل در حال انقراض!
- شناسه خبر: 2419
- تاریخ و زمان ارسال: 22 آذر 1404 ساعت 18:45
هوش مصنوعی دیگر یک مفهوم علمیتخیلی یا واژهای پرزرقوبرق در کنفرانسهای فناوری نیست؛ امروز به بخشی از واقعیت زندگی اقتصادی و حرفهای جهان تبدیل شده و ایران نیز بیرون از این تحول نیست. آنچه در افق نزدیک دیده میشود، نه فقط ورود ابزارهای هوشمند به مشاغل، بلکه دگرگونی ساختار بازار کار، مهارتهای موردنیاز و حتی تصور ما از مفهوم «شغل» است. برخلاف بسیاری از فناوریهای گذشته که تحولات تدریجی ایجاد میکردند، سرعت رشد هوش مصنوعی باعث شده تغییرات بازار کار با شتابی رخ دهد که جامعه، نظام آموزشی و سیاستگذاری هنوز با آن هماهنگ نشدهاند. از همین رو بحث امروز ما تنها درباره نابودی برخی مشاغل نیست؛ بلکه درباره بازتعریف نقش انسان در اقتصاد آینده است.
نخست باید واقعبین بود: بخشی از مشاغل در ایران عملاً با خطر جایگزینی توسط هوش مصنوعی روبهرو هستند. این روند محدود به مشاغل یدی یا تکراری نیست؛ بلکه حوزههایی چون حسابداری پایه، پشتیبانی اولیه مشتری، تولید محتوای ساده، ورود داده، طراحیهای روتین و برخی مشاغل اداری که مبتنی بر کارهای قابل پیشبینیاند، بیش از همه در معرض این تهدید قرار دارند.
اگرچه هنوز کیفیت و پیچیدگی هوش مصنوعی در ایران به سطح کشورهای پیشرفته نرسیده، اما سرعت ورود ابزارهایی مانند مدلهای زبانی، اتوماسیون نرمافزاری و تحلیلگرهای هوشمند به کسبوکارها نشان میدهد زمان زیادی تا تأثیر جدی این تحول باقی نمانده است. برای نمونه، شرکتهای ایرانی حالا از هوش مصنوعی برای تحلیل فروش، پاسخگویی خودکار، بهبود تجربه مشتری و حتی تحلیل ریسک استفاده میکنند.
با این حال، ترس صرف از نابودی شغل تصویر ناقصی از واقعیت است. همانطور که انقلاب صنعتی مشاغل کشاورزی بسیاری را حذف کرد اما دهها صنعت جدید بهوجود آورد، هوش مصنوعی نیز فرصتهای بزرگی برای ایجاد شغلهای تازه فراهم میکند. در ایران، پتانسیلهای قابلتوجهی در حوزههایی مانند تحلیل داده، برنامهنویسی مدلهای هوشمند، مدیریت سیستمهای خودکار، امنیت سایبری، طراحی تجربه کاربری و حتی نقشهای خلاق در کنار هوش مصنوعی وجود دارد.
نکته مهم اینجاست که مشاغل جدید الزاماً مختص متخصصان سطح بالا نیستند. بسیاری از کسبوکارها نیازمند نقشهای ترکیبی هستند: افرادی که مهارتهای سنتی خود را با توانایی کار با ابزارهای هوش مصنوعی ترکیب کنند. برای مثال، کارشناس منابع انسانی که بتواند با ابزارهای تحلیل رفتار استخدام کار کند، یا طراح گرافیک که از مدلهای تولید تصویر برای سرعت دادن به فرآیند خلاقه استفاده کند.
چالش اصلی، سرعت تطبیق جامعه با این تغییرات است. نظام آموزشی ایران هنوز مانند دهههای گذشته عمل میکند؛ مبتنی بر حفظمحوری، فاصلهدار با نیاز بازار و بیتوجه به مهارتهای دیجیتال. این شکاف میان آموزش و نیاز بازار کار، اگر برطرف نشود، میتواند بیکاری ساختاری گستردهای ایجاد کند.
تهدید دیگر، نابرابری است. هوش مصنوعی اگر بدون سیاستگذاری هوشمندانه وارد اقتصاد شود، میتواند شکاف میان گروههای مهارتی و درآمدی را تشدید کند. کسانی که به مهارتهای دیجیتال، آموزش باکیفیت یا ابزارهای کامپیوتری دسترسی دارند، در آینده شغلی موفقتر خواهند بود، در حالیکه بخش بزرگی از نیروی کار ممکن است بهتدریج از چرخه رقابت خارج شود.
از سوی دیگر، هوش مصنوعی میتواند بهرهوری را در بسیاری از صنایع ایران ـ از تولید و خدمات تا کشاورزی و انرژی ـ به شکل چشمگیری افزایش دهد. سیستمهای پیشبینی خرابی، مدیریت هوشمند انرژی، کشاورزی دقیق و لجستیک هوشمند میتوانند هزینهها را کاهش و تولید را افزایش دهند.
با همه این نکات، مسئله اساسی این است که ایران برای آینده کار باید یک نقشهراه ملی داشته باشد. سیاستگذاری در حوزه هوش مصنوعی نباید تنها بر بازدارندگی یا کنترل متمرکز باشد؛ بلکه باید بر آموزش مهارتهای جدید، ایجاد زیرساخت داده، حمایت از استارتاپها و ارتقای سواد دیجیتال تأکید کند.
در نهایت، هوش مصنوعی تنها یک ابزار فناورانه نیست؛ بلکه آزمونی برای نحوه تصمیمگیری ما درباره آینده جامعه است. اینکه آیا این فناوری به ابزاری برای توسعه، رفاه و خلاقیت تبدیل شود یا به عاملی برای ناامنی شغلی و شکاف اجتماعی، به انتخابهای امروز ما بستگی دارد.
